دانستنی های قهوه, دانش قهوه

قهوه و انقلاب؛ یک رابطه پیچیده و محکم

قهوه و انقلاب

رابطه قهوه و انقلاب، رابطه جالب و گاه پیچیده ای است. البته در این بین واسطه مهمی نیز وجود دارد و آن هم قهوه خانه ها و بهد هم کافه های مدرن هستند. مکان هایی که ایده های ناب انقلابی و جلسات مخفی سران انقلاب ها در آنها برگزار می شد. اما این رابطه هزینه های سنگینی هم در بر داشت.

برای مثال سلطان مراد چهارم برای نوشندگان قهوه حکم اعدام صادر می کرد. پادشاه چارلز دوم، جاسوسانی را برای نفوذ در قهوه خانه ها می فرستاد، چراکه اعتقاد داشت این مکان ها منابع اخبار نادرست هستند. در عصر روشنگری هم می توان کسانی را چون ولتر، روسو و نیوتن پیدا کرد که با قهوه ای در دست از فلسفه و علم حرف می زنند. کافه های پاریس مکانی برای پناه دادن به شورشی هایی بود که طوفان باستیل را رقم زدند. کافه هایی که حدود دو قرن بعد مامنی برای سیمون دوبوآر و ژان پل سارتر بودند تا آخرین و تاثیرگذارترین کتاب های خود را بنویسند.

تاریخ پر است از ایده هایی که از فنجان های قهوه جرقه زدند. ما هم در اینجا می خواهیم در حد توانمان از قدرت کافه های معمولی حرف بزنیم.

نخستین قهوه خانه در امپراطوری عثمانی

قهوه خانه ها از امپراطوری عثمانی آغاز شدند. از آنجایی که مشروبات الکلی و بارهایی که این نوشیدنی ها را سرو می کردند در شریعت اسلام ممنوع بود (و البته هست)، قهوه جایگزین مشروبات الکی و قهوه خانه جایگزین بار برای مسلمان ها شدند. مکان هایی که بتوانند در آنجا دور هم جمع شده و معاشرت کنند. البته مقرون به صرفه بودن قهوه و ساختار برابری طلبانه آن – بدین معنی که هر کس می تواند وارد قهوه خانه شده و یک فنجان قهوه سفارش دهد – بسیاری از هنجارهای اجتماعی را تغییر داد. اما همه از این تغییرات خوشحال نبودند. برای مثال در سال 1633 میلادی سلطان مراد چهارم مصرف قهوه را جرم دانست.

قهوه خانه در امپراطوری عثمانیبرادر و عموی سلطان مراد چهارم توسط یاریسارها (چیزی شبیه جانثارها، نیروهای ویژه دربار عثمانی) به دلیل واردات قهوه به محدوده امپراطوری کشته شدند. سلطان مراد در عمل خود را وقف این کرده بود تا جلوی قهوه را بگیرد. تا جایی که می گویند با لباس مبدل در استانبول پرسه می زده و متخلفین را با شمشیر پونصد پوندی خود گردن می زده است. سلاطین عثمانی برای جلوگیری از تجمع مخالفین در قهوه خانه ها، ممنوعیت های قهوه خانه ای را تا قرن هجدهم اجرا می کردند. چیزی که مجبور شدند بعدا آن را پس بگیرند. اما قهوه خانه تا آن زمان دیگر تا اروپا هم رفته بودند و ترس را به جان پادشاهان می انداختند.

آیا می دانید قهوه چنان در جامعه عربستان نفوذ کرده بود که عدم تامین آن برای همسران، یکی از دلایل طلاق بین آنها بوده است.

شروع رابطه قهوه و انقلاب در انگلستان

می توان نخستین رابطه قهوه و انقلاب را در انگلستان قرن هفدهم جستجو کرد. یعنی زمانی که “پاسکوئه روزی” نخستین قهوه خانه را در سال 1652 در لندن افتتاح و انقلابی در جامعه لندن ایجاد کرد. مارکمن الیس، نویسنده کتاب “قهوه خانه: یک تاریخ فرهنگی” می گوید: “فرهنگ انگلستان، کاملا سلسله مراتبی و ساختار یافته بود. این ایده که شما بتوانید به صورت برابر در مکانی کنار فردی در مرتبه دیگر بنشینید، کاملا ایده رادیکالی محسوب می شد.” ویژگی همه قهوه خانه های انگلیسی میزهای مشترکی بود که با روزنامه ها و انواع جزوه ها پوشانده شده بود و مردم برای بحث و تبادل نظر و حتی نوشتن اخبار دور این میزها جمع می شدند. الیس همچنین می گوید: “قهوه خانه ها به مثابه موتور صنعت خبر در لندن قرن هجدهم بودند.”

قهوه خانه در لندن قرن هفدهمپدر شاه چالز دوم، یعنی شاه چالز اول سرش را در جنگ داخلی انگلستان از دست داده بود. برای همین هم چالز دوم همیشه به مجامعی که در آن بحث های سیاسی جریان داشت، شک می کرد و حالتی پارانوئیدی نسبت به آنها داشت. در نتیجه او در 12 ژوئن 1672 اعلامیه ای صادر کرد که طی آن می خواست از انتشار اخبار نادرست و صحبت مجرمانه درباره حکومت جلوگیری کند. او همچنین اعلام کرده بود که هرگونه صحبت یا جلسه ای و در هر مکانی که در آن عده ای از دولت بد بگویند، جرم تلقی می شود.

سر جوزف ویلیامسون، وزیر امورخارجه چارلز دوم، برای مقابله با این به اصطلاح “شر”، شبکه ای جاسوسی برای نفوذ در قهوه خانه های لندن ایجاد کرد. این تا جایی پیشرفت که نهایتا در سال 1975، چارلز دوم دستور تعطیلی همه قهوه خانه های لندن را صادر کرد. اما این دستور فقط یازده روز دوام آورد. چراکه مردم می گفتند: “قهوه اینجاست تا بماند”

قهوه خانه ها به مثابه “دانشگاه پِنی”

شکست این ممنوعیت به نوعی دستاورد تاریخی در رابطه قهوه و انقلاب بود: نوع بحث آزادی که چارلز دوم از آن می ترسید نهایتا منجبر به انفجار ایده های جدید در دوران روشنگری شد. در آکسفورد، مردم قهوه خانه ها را “دانشگاه های پنی” می خواندند. چراکه با هزینه یک فنجان قهوه می توانستید در بحث های فکری و انتقادی شرکت کنید. در زمانی که آبجو نوشیدنی مطمئن تری از آب بود، اینکه قهوه تا این میزان محبوب شود، چیز کمی نبود. ساموئل پیپس (وقایع نویس قرن هجدهم انگلستان) در دفتر خاطرات خود مکالمات تحریک کننده ای را که در قهوه خانه ها شنیده بوده، آورده است.

رفته رفته اما تغییری در سبک پذیرایی از افراد رخ داد. بدین صورت که بیشتر قهوه خانه ها در لندن رو به تخصصی شدن در پذیرایی از مردم رفتند. یعنی هر قهوه خانه ای از تیپ مشخصی از افراد پذیرایی می کرد. برای مثال قهوه خانه “گرشن” در نزدیکی خیابان “فلیت” محل ملاقات اعضای حزب “ویگز” و اعضای انجمن سلطنتی مانند آیزاک نیوتن بود. به شکلی که حتی در یکی از این دیدارها نیوتن یک دلفین را روی میز کالبدشکافی کرد.

در همین حال، شاعرانی همچون “جان دریدن” و “الکساندر پوپ” و نویسندگانی همچون “جاناتان سوئیفت” در قهوه خانه “ویل” حتی دادگاه هم برگزار می کردند.

در طرف دیگر، قهوه خانه “جاناتان” میزبان کارگزاران سهامی بود که پس از تعطیلی ساعات رسمی، در قهوه خانه جمع می شدند و به تبادل سهام می پرداختند. چیزی که بعدا به تولد بورس اوراق بهادار لندن منجر شد. قهوه خانه “لوید” نیز به یک رابط تجاری بین ملوانان و بازرگانان تبدیل شده بود. جایی که رویای تبدیل شدن به بازار بیمه لندن را در سر می پروراند.

اما این قهوه خانه ها تاثیرات خارجی هم داشتند. یعنی مسافرانی که به لندن آمده بودند و قهوه خورده بودند، در بازگشت به کشورهایشان از قهوه و تاثیرات کافئین صحبت می کردند.

فردریک کبیر علیه قهوه اعلان جنگ می کند

رابطه قهوه و انقلاب در سوی دیگر اروپا هزینه بر تر میی شود. یعنی زمانی که فردریک کبیر، پادشاه آلمان آنقدر با قهوه مخالف بود که در 13 سپتامبر 1777 تلاش کرد آن را به نفع آبجو ممنوع اعلام کند. او که از هزینه های واردات قهوه در حوزه سلطنتش می ترسید، همه فروشندگان قهوه را مجبور کرد تا در سیستم اداری سلطنتی ثبت نام کنند. اما او به جز چند نفر از دوستانش، همه مجوزهای واردرات قهوه را رد کرد. بعد هم برخی از سربازان سابق را استخدام کرد تا هر نوع قاچاق رستر (برشته کننده) قهوه را شناسایی کنند.

نظرات اعلاحضرت درباره قهوه در سال 1799 اینگونه ثبت شده است:

” حقیر است که ببینیم میزان مصرف قهوه چقدر گسترده شده است…اگر این مقدار کمی محدود شود، مردم مجبور می شوند دوباره به آبجو روی بیاورند…اعلیحضرت خودشان با سوپ آبجو بزرگ شدند، پس مردم هم می توانند با سوپ آبجو پرورش یابند. این خیلی سالم تر از قهوه است.”

این ممنوعیت اما پس از مرگ او برداشته شد و معاشرت های مردم در قهوه خانه ها ادامه پیدا کرد.

کافه های پاریس، با ساختار برابری طلبانه اجتماعی خود، مکانی ایده آل برای تحریک و سازماندهی جوانان انقلابی و جمهوری خواهان در طول انقلاب فرانسه بودند. چیزی که سلطنت طلبان از آن شکایت داشتند

قهوه و انقلاب آمریکا

قهوه خانه گرین دراگون در بوستونرابطه قهوه و انقلاب در قرن هجدهم به آمریکا می رسد. بعد از جنبش چای بوستون، هنگامیکه نوشیدن چای از مد افتاد، قهوه به عنوان یک نوشیدنی ملی-میهنی در مستعمرات انگلستان رواج پیدا کرد. در آن زمان، میخانه های آمریکا در کنار مشروبات الکلی، قهوه نیز سرو می کردند. در همین زمان هم میخانه “گرین دراگون تاورن” که در روند انقلاب آمریکا، به ستاد انقلاب معروف شده بود، میزبان گروه مخفی “پسران آزادی” و دانیل وبستر بود.

در طرف دیگر نیز، قهوه خانه “مرکانت” در نیویورک محلی برای تجمع میهن پرستان فراری از جورج سوم (پادشاه وقت انگلستان) بود. جایی که بعدها در دهه 1780 مکانی برای سازماندهی تاسیس بانک نیویورک و اتاق بازرگانی نیویورک بود.

در آنسوی دیگر نیز بنجامین فرانکلین در نامه سرگشاده خود به لرد نورث، صدور دستورات پادشاه انگلستان بر مستعمرات را از قهوه خانه اسمیرنا در لندن، مسخره کرد.

کافه های پاریس : منابع تحریک جنون

کافه های پاریس، با ساختار برابری طلبانه اجتماعی خود، مکانی ایده آل برای تحریک و سازماندهی جوانان انقلابی و جمهوری خواهان در طول انقلاب فرانسه بودند. چیزی که سلطنت طلبان از آن شکایت داشتند: “این همه تحریک دیوانه وار از کجا ناشی می شود؟ از میان تعداد زیادی وکلا، نویسندگان ناشناخته و کاتبان قحطی زده که در خیابان ها و کافه ها به دنبال هیاهو هستند. اینها کانونهایی هستند که امروز توده ها را با سلاح هایی مصنوعی، مسلح می کنند.”

کافه “دو فو”ی پاریس میزبان فراخوان برای شورش باستیل بود. در زمان روشنگری نیز کافه “پروکوپ” مکانی بوده تا مردانی همچون روسو، دیدرو و ولتر دور هم جمع شوند و فلسفه و هنرشان را سیقل بدهند.

ژان پل سارتر و سیمین دوبوآر در کافه ای در پاریسحتی بعد از انقلاب و عصر روشنگری هم کافه های پاریس مکانی برای جمع شدن نویسندگان و متفکرانی بودند که با هم تبادل نظر می کردند و پایه های شاهکارهای خود را می ریختند.

نویسندگانی همچون ارنست همینگوی، گروترود اشتاین، اف اسکات فیتز جرالد و تی اس الیوت، در کافه ای به نام “لا قوتوند” در پاریس دیدار کردند.

در جایی دیگر از پاریس، در کافه ای به نام فلوره، آپولینر، شاعر و منتقد فرانسوی را می بینیم که کنار آندره برتون نشسته است.

و معروف تر از همه، در اواسط قرن بیستم، ژان پل سارتر و سیمون دوبوآر پایه های اگزیستاسیالیسم را سر میز کافه های فرانسه ریختند و محکم کردند.

از عثمانی تا انگلستان، از انقلاب فرانسه تا استقلال آمریکا، کافه ها همیشه محلی برای تلاقی افکار بودند. افکاری که موج های جدید از تغییرات را منجر می شد.

‫0/5 ‫(0 نظر)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *